آزمایش اعتیاد |
والا دفعههای قبلی اینطوری نبود. از آزمایش و این حرفها خبری نبود به خدا! ولی اینبار گفتن تا اسم آقا داماد رو صدا کردیم باید بره آزمایش ادرار و خون و غیره بده! روی صندلی نشستم و منتظر موندم برای آزمایش اعتیاد. یه آقای قدبلند و لاغر مردنی که انگار تازه از سر منقل پاشده و اومده که آزمایش اعتیاد بده، یه گالن آب گرفته بود دستش و قٌـلـٌپ قـٌلـٌپ میرفت بالا، از اینور به اونور سالن قدم میزد و زیر لب غر میزد که ای بابا! هرچی آب میخوریم "نمیاد که نمیاد"! بعد از ده دقیقه صدام کردن و من هم رفتم به سوی "دستشویی برادران". آقای "مسئول نظارت بر امور جیش(!)" اونجا روی چهارپایه نشسته بود. تا من رو دید لبخندی زد و گفت: " آقای داماد! مبارک باشه ایشالله!". بوی تند دستشوئی داشت خفهام میکرد. به زور لبخندی زدم و تشکر کردم. یه لیوان یکبار مصرف (خالی) بهم تعارف کرد تا پر تحویلش بدم! زیر چشمی نگاهی کرد و گفت: "شیرینی ما هم فراموش نشه!". یه دستم لیوان و سایر مخلفات(!) بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به طرف دادم. بعد گفتن صداتون میکنیم برای آزمایش خون. صدام که کردن، رفتم توی یه اتاق دیگه. خانوم دکتر لبخندی زد و گفت: "بهبه! چه آقا دوماد خوشتیپی! مبارک باشه!". سوزن آمپول رو تا اونجا که میرفت فرو کرد توی رگ من بدبخت و گفت:" البته شیرینی ما فراموش نشهها!". یه دستم به پنبه الکل روی بازوم بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به خانوم دکتره دادم. از اتاق آزمایش خون که اومدم بیرون همون آقا لاغره رو دیدم که داشت با مسئولین اونجا جر و بحث میکرد که: "آقا باور بفرمائید هرچی آب میخورم نمیاد! میشه من برم فردا بیام برای آزمایش"؟؟ گفتن کلاس معارفه و آموزش قبل از ازدواج تشکیل میشه، باید بریم دو تا کتاب تهیه کنیم و بریم سر کلاس تا آموزش ببینیم! یه خانومه بود که کتابهای درسی(!) رو توزیع میکرد، لبخندی زد و گفت: "مبارک باشه آقای دوماد!". دو تا کتاب آموزشی رو بهم داد و گفت: "البته شیرینی ما هم فراموش نشه!". یه دستم به کتابها بود، با دست اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به دختره دادم. همراه با بقیه آقا دومادها سر کلاس توجیهی که رفتیم، آقای دکتر با یه فیلم ویدئویی وارد اتاق شد. گفت آقایون دومادها خسته نباشید! یه سری آموزشهای قبل از ازدواج هست، البه شماها ماشالله همتون خودتون واردین!، یه جعبه هم اونجا رو اون میزه، شیرینی هاتون فراموش نشه!!" ، فیلم رو گذاشتو و خودش بدو بدو از اتاق خارج شد! و اما این فیلم خودش ماجرائی داشت! اولش که از همون اولین روز خلقت شروع کرد!: "..و خداوند زمین را از دو جنس نر و ماده آفرید..."! دو تا مرغابی نشون داد که احتمالا نر و ماده بودن و توی برکه داشتن با هم شنا میکردن. دو تا میمون نشون داد که توی جنگل از این شاخه به اون شاخه میپریدن و جیغ جیغ میکردن! یه روباه نشون داد با دوتا بچه روباه که باباشون احتمالا رفته بود اداره(!) یا دنبال شکار یه لقمه نون حلال برای زن و بچهاش. دو تا مرغ عشق نشون داد که داشتن نوکهاشون رو به هم میزدن و درگوش هم شماره تلفن رد و بدل میکردن و انداخته بودشون تو قفس! خلاصه یه 5 دقیقهای رازبقا نشون داد، بعد یهو دوربین یه شات گرفت از میدون امام حسین و صف اتوبوس خط تهرانپارس و برادران و خواهرانی که غیورانه مثل مور و ملخ (همون راز بقاهه!) کنار هم بودن! خلاصه دیگه کاملا بهمون ثابت شد که زمین از دو جنس نر و ماده آفریده شده! بعد یه آقا دکتر مهربونی رو نشون داد که اومده بود و توصیههای ایمنی میداد! میگفت میخواین زنتون رو بوس کنین سعی کنین قبلش حموم برین که تنتون بوی عرق نده، دندوناتون رو مسواک بزنین، موهاتون رو قشنگ شونه کنید. گفت خانومها هم باید یاد بگیرن که تا شوهرشون میاد خونه آب دستشونه بزارن زمین و برن یه لیوان آب خنک برای شوهرشون بیارن! لباس آراسته بپوشن و با آغوشی باز از همسرشون پذیرایی کنن. یه آقای هم نشون داد که اومد و اون هم همین رو گفت. گفت که اگر خانوم خانه "با آغوش باز" باشد این از هر عبادتی بهتره. بعد باز دوباره آقای دکتر اومد که بگه مسواک نشه فراموش! بعد گفت: اگه شوهر اومد خونه و دید زنش حال نداره که برن خونه آقا ناصر اینها، بنده خدا رو زور نکنه که پاشو بریم پاشو بریم. بعد گفت که باید به همسر خود احترام بگذاریم و براشون گل بخریم و از زحمات و زرشک پلوهائی که برای ما میپزن تشکر کنیم. بعد دوباره آقای روحانی اومدن و گفتند که: آن روزِی که رفتار شوهر با همسر از روی مهر و محبت نباشد، همانا آنروز بر زن و شوهر حرام است. به همسران خود احترام بگذازید بعد بهمون یاد دادن که چگونه سر صحبت را آغاز کنیم! یک نمایش نشون دادن با یک آهنگ زمینه رومانتیک. یه میز گرد بود یه دختره اونطرف نشسته بود، یه پسره از این طرف اومد با یه شاخه گل رز! شاخه گل رو گذاشت روی میز و اینطرف میز نشست. بعد هر دوتاشون خندیدن و عشوه اومدن! لبهاشون تکون میخورد (یعنی داشتن با هم حرف میزدن!) آهنگ رومانتیک هنوز بود! بعد تصویر آروم آروم رفت و دوباره اومد. اینبار میز هنوز بود، گل هنوز بود، آهنگ رومانتیک هنوز بود، ولی اینور و اونور میز کسی نبود!!! بعد دوباره آقاهه اومد و گفت: دیدین بهتون گفتم با همسر خود مهربون باشین بد نمیبینین؟؟!" خلاصه کلی آموزش دیدیم، با چیزهای دیگه! و ما از اون به بعد در کنار همسرمون به خوبی و خوشی زندگی کردیم! انشالله خدا نصیب همه کنه که ازدواج کنن! هیچی نداشته باشه، حداقل این حسن رو داره که میرین سر این کلاسها و یه خورده میخندین! |
ایران برد
در بازی دیروز که تیم ملی ایران با تیم کره جنوبی داشت تیم ایران توانست ۲بر۰کره جنوبی را ببرد.
به همه بازیکنان و ملت ایران این پیروزی را تبریک میگویم.
واکنش " زهرا امیر ابراهیمی" به اتفاقات اخیر تهران- خبرگزاری کار ایران زهرا امیرابراهیمی" بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص جریانات پیش آمده اخیر در طی این چند هفته که از وی در محافل خبری و مطبوعاتی منتشر شده است ، نسبت به این اتفاقات واکنش نشان داد ." امیر ابراهیمی در گفت و گو با خبرنگار گروه هنر ایلنا با انتقاد از جریانات اخیر که به وی نسبت داده شده است ، گفت : پاییز امسال برایم یاد آور بدترین خاطره ها را ساخت ، تلخ و وهن آور . به قول اخوان " ابرهای همه عالم در دلم می گریند "...چون من از این اتفاق غیر انسانی در رنجم و خدای هنر را شاهد می گیرم نه برای خودم و فردیت خودم ، بلکه برای آنکه حرمت یک انسان و یک زن چنین لگد مال شد زیرا براین باورم بار سنگین تهمت و بی حرمتی را به یک انسان تحمیل کردن ، گناهی بس گران و درد آور است. وی افزود : در جامعه ما من اولین و آخرین قربانی این گونه تهمت های ناروا و برچسب های غیر انسانی نیستم و نخواهم بود . چون تا زمانی که حس بی مسئولیتی و لاقیدی در بعضی انسانهای کوته فکر و کوچک وجود داشته باشد این اعمال شبه روانی هم رخ خواهد داد ، و جالب اینکه در ایران - ملقب و مشهور به سرزمین ناموس و کیان - چرا باید چنین شهروندانی غیر ایرانی و بدون حمیت و تعصب داشته باشیم . امیر ابراهیمی در ادامه گفت : این اتفاق صرفا به خاطر کسب پول و شاید هم نوعی تفنن غیر اخلاقی باشد و به خیال خامشان دیگر قانون و چارچوبی نیست و جامعه افسار گسیخته و بی اصول شده است . این بازیگر سینما و تلویزیون در بخش دیگری از صحبتهای خود خاطر نشان کرد : بعضی وقت ها بد نیست ما مدعیان آزادی و انسانیت ؛ خود را لحظه ای به جای دیگر ی بگذاریم و این در هر دین و کیش و آئینی مر سوم است ؛ من هم بنا به این رسم ادیان ، دقیقا خودم را به جای سه نفر گذاشتم . اول به جای پدری گذاشتم که هر روز چهره ی زرد و غمگین دخترش را می بیند و شاید هم برای دلسوزی بر رخ سردش بوسه ای بزند و شاید هم نمی دانم در خفا و کنج خلوت از تیشه برداشتن مدعیان به سوی ناموسش بگرید و مردانه بار غم بر د وش کشد و یا خود را جای مادری می گذارم که با شنیدن خبر خودکشی جگر گوشه اش همان لحظه قلبش باز ایستد که در آرزوی مادر شدن دخترش روزگار را می گذراند ،و یا خود را به جای دوستی می گذارم که شرمش را با غیرت و شرف ایرانی می خورد تا که شاید دست به کاری زند که حقی را باز ستاند . در هر سه حال ، هر انسانی که بویی از انسانیت به مشامش رسیده باشد ؛ ناراحت می شود . امیر ابراهیمی درباره شایعات اخیری که در خصوص خودکشی وی در برخی رسانه ها منتشر شده است ، گفت : من خودم را جای تمام وجود خودم گذاشتم که برای اثبات این بی حرمتی به شخصیت زن و انسان به سان اشرف مخلوقات . رفتاری کالائی داشتن با آن ، فقط تصمیم گرفتم که بایستم و به حرمت شرف و کیان قهرمانی ایران تاریخ ، بگویم و فریاد بزنم که من " زنم و انسانم " و علاوه بر آن به عنوان یک هنرمند باید به جلا و صلابت زن ایرانی فکر کنم و از حرمت زنان و دختران هم کیش و زبانم دفاع کنم ... و تنها وسیله و لبزار من همان هنر من است . بازیگر نقش زهره در سریال نرگس خاطر نشان کرد :تکذیب من دردی را دوا نمی کند ، چه را تکذیب کنم ؟ وجود بلاهت را ؟.... من خود عین انکارم ! و می دانم نسل نو و جوان و هم نسل خودم در ایران چنین عرصه را برای جولان بی غیرتان و عدوهای ابله کیان و ناموس ایران ، فراهم نمی کنند . وی افزود : من ساکن کوچک وادی هنرم . عزمم را جزم کردم تا بیشتر از پیش در زمینه کاری ام فعال تر باشم و با نوجستن و تکاپو در عرصه هنر ، به عنوان یک زن ایرانی حرکت کنم . حرکتی برای نو جستن و زیستن و آموختن ؛ فعلا قصد هیچ گفتگویی با رسانه ای را ندارم و فقط به مردمان سرزمین قمر و پروین و فروغ و بزرگان هنر و ادب می گویم من زنده ام . لازم به یادآوری است گفته های این بازیگر به معنای رد یا تایید صحبتهای وی نیست ؛ به همین منظور گروه فرهنگ و هنر ایلنا آماده دریافت نظرات و پاسخ مراجع محترم انتظامی و قضایی در خصوص این ماجراست . پایان پیام |